Friday 25 July 2014

خيلي دلم گرفته

دل نوشته

چند وقته دلم گرفته و هر فرصتي پيش مى ايد راجع به اين مطلب صحبت مي كنم. با عشقم با همكارا با دوستان و اشنايان! همه هم از اونجايي شروع شد كه موجودي به نام انسان شروع به كشتن همنوع خودش كرد! هر دفعه هم يه بهانه داشت. يك دفعه به بهانه دين و مذهب، يك دفعه به بهانه تفاوت نظرو عقيده سياسي، يك دفعه به نام وطن، يك دفعه اشتباهي و، و، و، و، ...
دقت كرديد كه ما تنها موجوداتي هستيم رو اين كره خاكي كه هم نوع خودمون رو از بين ميبريم؟! هيچ موجود ديگه اي چنين با هم نوع نمي كنه كه ا ن س ا ن با هم نوع ميكنه. حالا مشكل از كجا شروع شد؟ فكر كنم از اونجا كه هابيل، قابيل رو كشت... اگه اين قصه حقيقت داشته باشه، ريشه همه اين نامردمي ها از اونجا شروع ميشه. ولي اخه درد من اين نيست! درد من انه كه يه عده از نا اگاهي يه عده ديگه براي خودشون بيزنس ( تجارت) راه انداختن. اينا اونا رو ميكشن ميگن ما حقيم! اونا اينا رو ميكشن و ميگن اينا ناحقن! اين وسط هم خون يه عده بي گناه ريخته ميشه.

اگه مسلموني، اگه مسيحي هستي، اگه يهودي هستي يا بودايي و يا بي دين، فكر نمي كنم هيچ كدوم اينها بگه كه اون يكي رو بكشي. همه ما يك زمان كوتاه وقت داريم، بياييد در كنار هم اين زمان كوتاه رو با خوشي بگذرانيم و به هم كمك كنيم. تفنگ نسازيم و به جاش گيتار بسازيم، تانك نسازيم و به جاش منبر بسازيم ( منبر كنايه به جاي اموختن اموزههاي الهي براي باورمندان)، به جاي بمب براي تخريب، خانه براي زندگي بسازيم.


خيلي دلم گرفته و اميدي به رهايي از اين جهل نيست.

                                                                                                                    محمد علي ابراهيميان
                                                                                                                   لندن - مرداد ٩٣

Sunday 15 July 2012

حسین ابراهیمیان جوان فداکار با نجات یک زن جان خود را از دست داد


حسین ابراهیمیان جوان فداکاردر یک اقدام انسان دوستانه وخداپسندانه با نجات دادن زن جوانی که در حال غرق شدن در دریا بود جان خود را فدا کرد .
 روز سه شنبه زن و شوهر جوان  مسافری مشغول شنا در سواحل دریای مازندران شهرستان نور بودند که  نامساعد بودن هوا و امواج سهمگین دریا زن جوان را در آستانه غرق شدن قرار داد.
صداهای فریاد همسر این زن جوان که تقاضای  کمک می کرد ،به گوش حسین ابراهیمیان  که به اتفاق دوستان خود در حال گذر از این قسمت ساحل بود رسید .
این جوان خوش غیرت بدون درنگ به دریا زد و توانست تا این زن غریق را تا آستانه ساحل برساند اما امواج دریا به حسین  امان نداد و ناباورانه این جوان فداکار را به کام مرگ کشید .


مرده پرستي

داشتم عكسهاي مراسم استاد سمندريان رو مرور ميكردم كه به ذهنم امد ما مردم سياه و مرده پرستي هستيم. بريد و عكسها رو ببينيد و خودتون تصميم بگيريد. http://sepidedam.org/?p=4427 بدرود تا بعد.....